جدول جو
جدول جو

معنی بک ولک - جستجوی لغت در جدول جو

بک ولک
((بُ کُ لُ))
ناهموار، درشت، بی عقلی، بی هنری
تصویری از بک ولک
تصویر بک ولک
فرهنگ فارسی معین

پیشنهاد واژه بر اساس جستجوی شما

تصویری از بک و لک
تصویر بک و لک
ناهموار درشت، بی عقلی، بی هنری
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از پک و لک
تصویر پک و لک
گنده و درشت و ناهموار
فرهنگ لغت هوشیار
گنده و ناتراشیده: ای شور بخت مدبر معلول شوم پی، وی ترش روی ناخوش مکروه لک و پک، (پوربهای جامی لغ)
فرهنگ لغت هوشیار
آواز کفش کسی که را رود. یا لک و لک راه افتادن، با دست تهی روی بمقصدی آوردن بدون هدف
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از لک و لک
تصویر لک و لک
کند، آهسته
لک و لک کردن: کند راه رفتن، کاری را به کندی انجام دادن
فرهنگ فارسی عمید
تصویری از بکونک
تصویر بکونک
شمشیر چوبین
فرهنگ لغت هوشیار
ترکی خوانسالار بکبکه: آمد و رفت، هیاهو، پرتاباندن پرتاب کردن، جنباندن، بر گشت کالا، نواریدن (صفت. اسم) مباشر تهیه غذا و آشامیدنی جهت شاهان و امیران، مامور سر رشته داری قشون که از جمله وظایف او پرداخت مزد سپاهیان و تقسیم غنایم بوده است (ایلخانان مغول و تیموری)، متصدی سر رشته داری که مامور تهیه غذا برای سکنه (مدرسه) و (خانقاه) بود
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از بکاول
تصویر بکاول
بقاول، خوان سالار، در عهد ایلخانان مغول، کسی که مامور آماده ساختن غذا برای دربار، پادشاهان و امرا یا فراهم ساختن خواربار سپاهیان بوده
فرهنگ فارسی عمید
پرنده ای دارای پاهای بلند و گردن دراز و بالهای بزرگ و دم کوتاه از اکدی بلارج اچوپیل از پرندگان
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از لک لک
تصویر لک لک
((لَ لَ))
لک لک، لقلق، زاغور، حاجی لک لک، پرنده ای است با پاهای بلند و گردن دراز که در جاهای بلند لانه درست می کند و خزندگان و حشرات را شکار می کند، کنایه از سخنان هرزه و یاوه
فرهنگ فارسی معین
تکۀ چوبی وصل به دول آسیا که هنگام گردیدن سنگ آسیا به حرکت می آید و به آن وسیله گندم در گلوی آسیا ریخته می شود
فرهنگ فارسی عمید
تصویری از بکونک
تصویر بکونک
بلونک، شمشیر چوبی
فرهنگ فارسی عمید
تصویری از لک لک
تصویر لک لک
لک لک، پرنده ای با پاهای بلند و گردن دراز و بال های بزرگ و دم کوتاه که روی درختان بلند و جاهای مرتفع لانه می گذارد و از حشرات و موش و مار تغذیه می کند، بلارج، لقلق، حاجی لک لک
سخنان بیهوده، هرزه و یاوه
لک لک هندی: در علم زیست شناسی نوعی لک لک با پرهای زیبا که در مرکز آسیا و افریقا پیدا می شود و زیر گردن خود کیسۀ گوشتی بزرگی دارد
فرهنگ فارسی عمید
تصویری از بکوک
تصویر بکوک
ظرف به شکل حیوان
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از بکوک
تصویر بکوک
تکوک، ظرفی از طلا یا نقره یا چیز دیگر که به شکل جانوران از قبیل شیر یا گاو یا مرغ درست کنند، بلوتک، بلوک، تلوک
فرهنگ فارسی عمید
تصویری از کولک
تصویر کولک
کدویی که زنان پنبه رشتنی را در آن نهند
فرهنگ لغت هوشیار
کدو یا سبد کوچکی که زنان روستایی در پای چرخ نخ ریسی می گذارند و گلوله های نخ را در آن می اندازند
فرهنگ فارسی عمید